سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ما را حقى است اگر دادند بستانیم و گرنه ترک شتران سوار شویم و برانیم هر چند شبروى به درازا کشد . [ و این از سخنان لطیف و فصیح است و معنى آن این است که اگر حق ما را ندادند ما خوار خواهیم بود چنانکه ردیف شتر سوار بر سرین شتر نشیند ، چون بنده و اسیر و مانند آن . ] [نهج البلاغه]
وبلاگی برای همه

پسر بچه ای واردیک بستنی فروشی شد و پشت میزی نشست. پیشخدمت یک لیوان آب برایش آورد.پسر بچه پرسید :(یک بستنی میوه ای چند است)پیشخدمت گفت (5سنت).پسر بچه دستش را در جیبش کرد و شروع کرد به شمردن .بعد پرسید (یک بستنی ساده چند است؟)

در همین حال .تعدادی از مشتریان در انتظار میز خالی بودند. پیشخدمت با عصبانیت گفت (35 سنت) پسر دوباره سکه هایش را شمرد و گفت:(لطفآ یک بستنی ساده )پیشخدمت بستنی را آورد و به دنبال کار خودش رفت . پسرک نیز پس از خوردن بستنی. پول را به صندوق پرداخت و رفت.

وقتی پیش خدمت بازگشت  از آنچه که دید حیرت کرد.آنجا در کنار ظرف خالی بستنی 2 سکه 5 سنتی 5 سکه 1 سنتی گذاشته شده بود برای انعام پیشخدمت.

 


کلمات کلیدی: داستان های کوتاه


نوشته شده توسط میلاد مهذب 89/4/3:: 1:44 عصر     |     (بدون) نظر